چه دعایی کنمت بهتر ازین: خنده ات از ته دل گریه ات از سر شوق روزگارت همه شاد سفره ات رنگانگ و تنی سالم و شاد که بخندی همه عمر امیدوارم سال ۹۱ سالی پر از زیبایی و برکت برای شما باشه ... ان شاءالله که بتونی یه هدف مشخص به مسیر زندگیت بدی... در پناه خدا
مرسی از این که این شعر خیلی عالی رو گذاشتی دمت گرم
سلام.مرسی که خبرم کردی!!! زیبا بود اقای شاعر. امیدوارم توی امسال شاهد شعرای زیبات باشم. حتما بازک از خودت بنویس.چقدر طول کشید تا این شعر رو بنویسی؟؟؟ حالامغرور نشی چون بهت گفتم شاعر...!!!
سلام . ممنون از حضورت توی وبلاگم . به سوالت جواب دادم . ضمنا عیدت مبارک
مهتاب
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1391 ساعت 10:36 ب.ظ
سلام.پس چرا مطلب جدید نمیذاری دیگه............منتظرم هااااااااااااااااااااااااااااا
به روی چشم.
hgaWw
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1391 ساعت 11:40 ب.ظ
امروز دارد نفس های آخرش را می کشد، فقط 2 ساعتش مانده یعنی الان 10 شب است. می روم به سمت خانه اما با قدم های آرام. یکدفعه وسط این همه فکرزمینی که سرم را شلوغ کرده اند و توی حرف هم می پرند، هوس می کنم سرم را بچرخانم به سمت آسمان. سر بالا راه می روم و زیرچشمی حواسم هست کسی حواسش به من نباشد. امشب اما چهره ی آسمان همان همیشگی نیست. یک گوشه اش گم شده. نگاهم پرت ساختمان از سفت کاری در آمده می شود. می دانم وقتی تمام شود چند ستاره از شکارچی کم خواهد شد. نفسم عمق می گیرد و می گویم هر کجا هستم باشم آسمان مال من است.
سلام
خوبی ؟
ممون که قابل دونستی و کامنت گذاشتی
عشق تو وجود همه ی آدمهاست
نمیشه براش اندازه تعیین کرد
من شکست خوردم سه چهار سال پیش
چاکریم . شما خودت اندازه یه دنیا قابل دار هستی
سلام.بسیار زیبا بود
ممنون :-)
ایول حامد جان
دمت گرم
درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط
زبس که عارف و عامی به رقص برجستند
ناز نفست ... طربناک باد طبع حساست
دمت گرم شعری بسیار زیبا بود . خیلی کارت درسته ...
بهاری ترین بهار از آن شما.
#یعنی کاخ و قصر
مرسی قابل توجه اونهایی که نظرات رو میخونن
اسپرلوس = کاخ
چه دعایی کنمت بهتر ازین:
خنده ات از ته دل
گریه ات از سر شوق
روزگارت همه شاد
سفره ات رنگانگ
و تنی سالم و شاد
که بخندی همه عمر
امیدوارم سال ۹۱ سالی پر از زیبایی و برکت برای شما باشه ... ان شاءالله که بتونی یه هدف مشخص به مسیر زندگیت بدی... در پناه خدا
مرسی از این که این شعر خیلی عالی رو گذاشتی دمت گرم
سلام.مرسی که خبرم کردی!!!
زیبا بود اقای شاعر.
امیدوارم توی امسال شاهد شعرای زیبات باشم.
حتما بازک از خودت بنویس.چقدر طول کشید تا این شعر رو بنویسی؟؟؟
حالامغرور نشی چون بهت گفتم شاعر...!!!
سلام .خواهی بود. باشه. 5دقیقه . باشه مغرور نمیشم
سلام .
ممنون از حضورت توی وبلاگم .
به سوالت جواب دادم .
ضمنا عیدت مبارک
سلام.پس چرا مطلب جدید نمیذاری دیگه............منتظرم هااااااااااااااااااااااااااااا
به روی چشم.
امروز دارد نفس های آخرش را می کشد، فقط 2 ساعتش مانده یعنی الان 10 شب است. می روم به سمت خانه اما با قدم های آرام. یکدفعه وسط این همه فکرزمینی که سرم را شلوغ کرده اند و توی حرف هم می پرند، هوس می کنم سرم را بچرخانم به سمت آسمان. سر بالا راه می روم و زیرچشمی حواسم هست کسی حواسش به من نباشد. امشب اما چهره ی آسمان همان همیشگی نیست. یک گوشه اش گم شده. نگاهم پرت ساختمان از سفت کاری در آمده می شود. می دانم وقتی تمام شود چند ستاره از شکارچی کم خواهد شد. نفسم عمق می گیرد و می گویم هر کجا هستم باشم آسمان مال من است.
امیدوارم سال خیلی خوبی داشته باشی