بیشتر ادم ها فکر میکنن و واسه اون چیزی که فردا یا پس فردا یا همون چیزی که اسمشو گذاشتیم آینده ممکنه رخ بده تصمیم میگیرن . میشه گفت ما واقعا یکی از احمق ترین موجوداتی هستیم که توی این جهان زندگی میکنن . هیچ با خودمون فکر کردیم که ما واقعا مگه مطمئنیم که فردا چی ممکنه پیش بیاد که واسش برنامه میریزیم . چرا ما اصلا به این فکر نمیکنیم که شاید ما فردا واقعا زنده نباشیم که بخوایم واسش تئوری بدیم . جدا بهش میشه فکر کرد ... ما یکی از ضعیف ترین موجودات عالمیم که توی یکی از پر خطر ترین جاهایی که توی زمین هست زندگی میکنیم هر روز شاید بیش از صد تا ماشین با سرعت زیاد و با فاصله ی میلیمتری از ما ها عبور میکنن ولی ما هیچ موقع فکر اون رو هم نمیکنیم که برخوردی میشه پیش بیاد . میشه گفت آینده اصلا مفهوم انتضاعی نداره که بخواد بیاد یا بره .
میدونی زندگی با این حسی که میگی اصلا نشدنیه....در واقع باید بگن امید مایه حیاته نه آب
چرا . شدنیه . حضرت علی میگه طوری زندگی کن که انگار هیچ وقت نمیمیری و طوری عبادت کن که انگار فردا میمیری . دنیای عجیب و غریبی که ما توش هستیم ملغمه ی تناقضاته و ما یکی از شاهکار های اون دنیاییم .
بله..طوری زندگی کن که انگار هیچوقت نمیمیری...و این یعنی پر از امیدواری و امید به آینده.باش..و طوری عبادت کن که انگار فردا میمیری یعنی دلبسته دنیا نشو.دلبسته نشدن خیلی فرق می کنه با امید نداشتن...درضمن کی گفته که عبادت چیزی جدای از زندگیه؟...می بینی پس هیچ تناقضی نیست که بخواد گیجت کنه شاهکار اون دنیا
ببین مهتاب هر چی که میگی درسته ولی شاید من بیش از حد معمول پیچیدش کردم یا شایدم اصلا" بلد نبودم اون چیزی رو که توی ذهنم میگذره آدم وار بریزم بیرون . موضوع از این قراره که واقعا" من ملغمه ی تناقض رو میبینم که ما توش زندگی میکنیم این هم از اون جهته که همه چی واقعا" اون طوری که ما توی ذهنمون تصور میکنیم نیست ... اگه بخوام حرف بزنم تا صبح طول میکشه
آره.راس میگی وبلاگ جای به چالش کشیدن این مباحث نیست.باید پای حرفات نشست
آفرین . نمیدونم چی بگم .