فکر کنم باید مسیر زندگیم رو تغییر بدم. آره, فکر کنم واقعا" باید این کار رو بکنم . میدونی , شاید قبلا" ها وقتی که آینده ی خودم رو تصور میکردم میگفتم حتما" باید مدارک تحصیلیم رو از یه دانشگاه خوب بگیرم , بعد حسابی بزنم توی پول در آوردن و ... بقیه ماجرا رو اصلا" تصور نمیکردم ; ولی الان چند تا از اون آرزو ها کم شده ولی یه تفاوت خیلی خیلی چشم گیر به وجود اومده , اونم اینه که بعضی چیزا اهمیت قبلیش رو از دست داده و کم اهمیت تر شده .حالا واقعا" میترسم که وقتی به آخر خط رسیدم (که خیلی هم طول نمیکشه) و برگشتم و عملکرد خودم رو نگاه کردم بفهمم که ای داد و بیداد اینا اون چیزایی نبوده که من واقعا" واسش درست شده بودم . قبلا" این فکر توی ذهنم بود ولی زیاد بهش اهمیت داده نمیشد ... ولی نمیدونم چی شده که واقعا" حس میکنم این تغییر رو باید انجام داد . البته جهت این تغییر رو میدونم . ولی ...
تغییر همیشه هم خوب نیست...رسیدن به آرزو به هر قیمتی هم خوب نیست...مواظب باش که این بحران روحی ای که توی این برهه ی زمانی خاص واست ایجاد شده برهانی نشه واسه رفتن به سمت منجلابی که روش گلای نیلوفر رشد کرده و از دور قشنگ میزنه....اونوقته که روز به روز تو دنیات بیشتر و بیشتر غرق میشی...یهو می بینی گفتن وقت تموم..اونوقت برمیگردی به خودت میگی ای دل غافل آمالم چه سرگرم کننده و فریبنده بودن...من که دستم خالی خالیه چطوری برم سفر آخرت....آقا حامد مواظب باش که نه از اینور بوم بیفتی نه از اونور...
نه . منظورم یه تغییر خوب بود . چون من شاید یه اخلاق بدی دارم که همه چی رو اون طور که فکر میکنم نمیگم شاید چون فکر میکنم لوس باشه . حالا نفهمیدم منظورت دقیقا" چی بود؟
هههههه....خوشم میاد که هیچکدوممون منظور همو نمی فهمیم....بهتره یا نگی یا واضح تر بگی که خدای نکرده کسی راجبه شخصیتت دچار سوتفاهم نشه...
باشه ... باشه ... باشه.